موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
زندگی
روی ماهت را ببینم....
دیگر نمیذارم بروی، آمدنت با خودت بود! ولی، پیش من بیایی رفتنی در کار نیست ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, :: 3:15 :: نويسنده : fereshteh
دوست دارمش.. آنقدر در تـــــــــــو غــرق شـــده ام.. احســـاس خیانــت میـــکنم!! اخم های تو بالاترین لذت دنیاست... ای بهانه تمام لوس شدن های من! دوستت دارم مثل دیروز مثل امروز تاته فردا! هر لحظه بهانه تو را می گیرم به رستوران قلبها خوش آمديد؛ تقديم به تك مشتري رستوران قلبم؛ دلم مي خواهد در آرامش آغوشت طولاني بميرم ! بعضی وقتا خداحافظ عزیــــــــز بودن جرم نیست،امتیازیســت در آغـُـوشـَم کـِـه می گـیــــَری در دیده بجای خواب آبست مرا نیستی و نمیدانی ... یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : fereshteh
صدا میکنم"تورا" دیگر نمی گویم گشتم نبود نگرد نیست دستش از آب بیرون مونده بود... سلامتی آورده بود بالا..که دل عشقش نلرزه... نمی دانم عشق چیست وچگونه سپری میشود ولی میدانم عشق دردی است شدیدتر از تمام دردهای دیگ ر زیرا درعین حال روح وقلب و کالبد را رنج میدهد. ماهی از بی ابی نمیمیرد... بالا و پایین پریدنش را بنگر... به خاطر دوری از اب خودش را می کشد. چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : fereshteh
میدانی سه رکن حس کردن یک نفر چیست؟ مردم شهر ارزو كردند باران ببارد ولي خبر نداشتند مترسك فقط دلبسته ي سايه ي خود بود... با پول می شود ... یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمی رسند یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه خودت وفادار نیست و یاد گرفتم هر چه عا شق تری ، تنهاتری
|
|||
|